Feeds:
نوشته
دیدگاه

تاریخچه گوگل

همه ما گوگل رو می شناسیم و بعضی ها هم مثل من بدون اون امورات روزمره شون نمی گذره. چند روز پیش گوگل تولد ده سالگیش رو جشن گرفت. گوگل به مناسبت تولد 10 سالگیش تاریخچه رشدش رو به صورت یک تایم لاین منتشر کرده که از اینجا می تونید ببینید. مطالعه سیر رشد شرکتی که پس از ده سال  از تاسیسش در جمع 5 غول تجاری بزرگ دنیا قرار گرفته، در حالیکه تولیدات این شرکت از جنس نرم افزار هستند، برای علاقه مندان کارآفرینی  می تونه جالب توجه باشه.

همه چیز از اونجا شروع می شه که Larry و Sergey درست وقتی که هم سن سال من و احتمالا شما بودند، همدیگه رو تو دانشگاه استفورد می بینند ( خدا از این دیدارها نصیب ما هم بکنه 😀 ) نکته جالب اینه که این دو در ابتدا در بسیاری از موارد با هم مخالفت داشتند. این مساله برام خیلی جالب بود، چون امروز یکی از اساتید دانشکده مون می گفت که اصلی ترین لازمه موفقیت در کارآفرینی انعطاف پذیریه و این مسئله به عینه در یکی از بزرگترین پروژه های کارآفرینانه دنیا مشاهده می شده. فکرش رو بکنید که این دو اگر انعطاف نداشتند، دیدار اولشون دیدار آخرشون هم بود و ما امروز از خدمات بی نظیر گوگل محروم بودیم!

نکته جالب دیگه ای که در سرگذشت گوگل به چشم می خوره، پیدا شدن یک business angel در ابتدای شروع به کاره. Business angel به فردی گفته می شه که حاضره ریسک کنه و سرمایه اش رو در اختیار کارآفرین قرار بده. در سال 1998آقای Andy Bechtolsheim حاضر شده برای توسعه این پروژه مبلغ صدهزار دلار ! در اختیار این پروژه بگذاره، در حالیکه هنوز شرکتی به نام گوگل ثبت نشده بوده و هیچ چیز جنبه حقوقی و قانونی نداشته ! ( خدا از این business angel ها نصیب ما هم بکنه 😀 )

فکر نکنم برای علاقه مندان به کارآفرینی، داستانی شیرین تر از مطالعه سرگذشت گوگل باشه. حتما ببینید و بخونید …

انگیزه های ازدواج

وبلاگ یادداشت های یک دختر ترشیده نظر سنجی خوبی راه انداخته و از خوانندگانش پرسیده که مشکلشون با مجرد بودن چیه؟! … تا لحظه نگارش این نوشته 297 کامنت ارسال شده وهرکس پاسخی به این سوال داده. برام جالب بود که بنشینم و همه کامنت ها رو بخونم (فکر می کنم اولین بار بود که این همه کامنت رو خوندم). در بین کامنت ها نکات جالبی دیدم که بد ندیدم به اونها اشاره کنم.

به نظر من این سوال که مشکلتون با مجرد بودن چیه رو می شه این طور مطرح کرد که اصلی ترین انگیزه شما برای ازدواج چیه؟ در پاسخ به این سوال یک نفر همسر رو به ایستگاه تقویت فشار گاز ! تشبیه کرده که موجب ایجاد انگیزه در برهه های مختلف زندگی فرد می شه. به نظر من امید به زندگی در افراد متاهل بیشتر از افراد مجرده و این تشبیه چندان هم بیراه نیست. نباید فراموش کنیم که یکی از اصلی ترین چالش های علم مدیریت ایجاد انگیزه در افراده و از این رو مطالعه مکانیسم ایجاد انگیزه از طریق ازدواج می تونه مفید باشه. با توجه به سایر کامنت ها اصلی ترین انگیزه های افراد برای ازدواج عبارتند از:

-بر طرف کردن نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن، غمخوار بودن و غمخوار داشتن

-بر طرف کردن نیاز به هم صحبت و تکیه گاه زندگی و دوری جستن از تنهایی

-بر طرف کردن نیازهای غریزی به جنس مخالف

-برطرف کردن نیاز به پشتیبان و حامی در زندگی

-از بین بردن سوء ظن ها و نظرات منفی دیگران نسبت به فرد مجرد و ایجاد حس پذیرفته شدن میان دیگران

-قرار گرفتن در مسیر طبیعی زندگی (حس کردن زندگی) و رسیدن به آرامش و احساس امنیت (به ویژه در زنان)

-رسیدن به استقلال و برخی آزادی های فردی

نکته: همه موارد فوق رو با توجه به کامنت های درج شده استخراج کردم.

خوب، در موارد بالا یک عبارت بیشتر به چشم می خوره و اون چیزی نیست جز برطرف کردن نیاز. به نظر من در هر کاری مهمترین و ساده ترین عامل انگیزش برطرف کردن نیازه. به عبارت دیگه، می شه این طور نتیجه گرفت که

هر جا نیاز وجود داشته باشه (و یا ایجاد بشه) انگیزه هم وجود خواهد داشت.

کارآفرین

ز ما قرعه بر کاری انداختن/ ز کارآفرین کارها ساختن

این طور که به نظر می رسه، واژه کارآفرین برای اولین بار توسط حکیم نظامی  گنجه ای از طریق این شعر وارد زبان فارسی شده (اطلاعات بیشتر). این بیت به نوعی اشاره داره که کارآفرین حقیقی خداست و هموست که شرایط را برای موفقیت بندگانش مهیا می کنه.

از طرفی به نظر من این بیت به مفهوم از «تو حرکت، از خدا برکت» هم اشاره داره. از مهمترین ویژگی های کارآفرینان اینه که اهل ریسک هستند و قدرت تحمل ابهام دارند. با داشتن چنین ویژگی هاییه که فرد می تونه قدم در راه بذاره و بر تمام مشکلات و ابهامات راه پیموده نشده غلبه کنه.

این بیت خیلی به دلم نشسته.

پی نوشت: نتایج کنکور ارشد اعلام شد و پیش بینی ام درست از آب در اومد. دوست دارم یک کارآفرین بزرگ بشم 🙂

خودخواهی

نمی دونم چرا ما آدما فراموش می کنیم که از کجا اومدیم؟
نمی دونم چرا ما آدما فراموش می کنیم که برای چی اومدیم؟
نمی دونم چرا ما آدما فراموش می کنیم که به کجا خواهیم رفت؟
نمی دونم چرا ما آدما نمی تونیم اطراف خودمونو خوب ببینیم؟
نمی دونم چرا ما آدما چشممون هر چیز که برامون نفعی توش نباشه رو ignore می کنه؟
نمی دونم چرا ما آدما فراموش می کنیم که اطرافیانمون هم از جنس خودمون اند و قراره عمری با هم باشیم؟

خسته شدم خدا… از اینکه اطرافم پر از آدمای خودخواهه…از اینکه باید با آدمایی زندگی کنم که جز خودشون چیز و کس دیگه ای رو نمی بینند…از اینکه قربون بند کیفتم، تا نفع داری رفیقتم…از دوستان بی معرفت…از کسایی که تا منافعشون به خطر میفته کلی قربون صدقت می رن و تا مشکلشون حل می شه انگار نه انگار…

پی نوشت1: این، اولین دل نوشته من در ایوانک بود.
پی نوشت2: مدتیه که مسئولیتی به عهده ام گذاشته شده، از اینکه دیر به روز می شم  عذر می خوام.

جرم ایرانی

امروز عصر در راه برگشت به خونه داشتم رادیو پیام گوش می دادم  که این خبر توجهم رو جلب کرد؛ گوینده به نقل از یکی سردارها گفت که به زودی طرح امنیت اجتماعی در ترمینال ها به منظور جلوگیری از فرار دختران و پسران اجرا می شود.
خیلی جالبه…از این به بعد مسافرت انفرادی پسران و دختران مجرد فرار محسوب می شه. جالب تر اینجاست که با فرارکردگان برخورد می شه، اما با فراری دهندگان کاری ندارند و هیچ مرجعی نیست که به درد  بچه هایی که پدر و مادرشون حق پدر و مادری رو ادا نمی کنند رسیدگی کنه!